شایگانشایگان، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 20 روز سن داره

خاطرات جنینی و کودکی

خبر دادن ني ني دار شدن به مادرجون و مامان جون

بابايي دوست داشت زودي به همه خبر بده كه بچه دار شديم، اما من مي گفتم بذار مطمئن بشيم كه ني ني سالمه يا نه. بعد خبر بديم. خلاصه بابايي ديگه خبر خوشحالي را به مادرجون داد و خبر داد كه ني ني دار شديم. آخر اين هفته بود كه فكر كنم به مامان جون با جعبه كادو و عروسكه خبر داديم. تاريخ دقيقش در فيلم گفته شده. اما عجب فيلمي شد. مامان جون همش وقتي فهميد منو ول نمي كرد و هي بوس مي كرد و بابا جلال وقتي اين صحنه را مي ديد اشك تو چشاش جمع شده بود و هي پاكش مي كرد. منم گريه ام گرفته بود از ابراز احساسات مامان جون. مامان جون را زوري آورده بوديمش تهران.آخه دلم يه ذره شده بود واسه مامانم. ديگه وقتي اومد كلي خوشحال شديم. ...
28 خرداد 1392

دادن خبر حاله شدن به خاله فرشته و اولين ديدار بابا و مامان با شايگان

با اينكه خاله فرشته خونمون بود و يه چيزايي بو برده بود اما ما به صورت رسمي بهش نگفته بوديم.خلاصه امروز منو بابا با هم رفتيم سونوگرافي پيش دكتر لاريجاني كه ني ني را ببينيم سالمه؟ همين كه بدنتو دكتر نشون داد تو مانيتور خود به خود اشكاي من و بابايي مي اومد از اين خلقت خداوند كه يك ني ني داريم و اين را خدا بهمون داده. بعدشم كتر لاريجاني گفت نمي دونم بگم يانه. اما بهتون خبر بدم كه بچه تان پسره. اما هيچ چيزي نخريدا. چون معلوم نيست. بعد صداي قلبتو گذاشت. سير نمي شديم از ديدنت. شكمتو دادي بالا و يكي از دستاتو از پايين آوردي گذاشته روي پيشونيت و مثل بابات پاهاتو دراز كرده بودي عكس سونوگرافي   ...
27 خرداد 1392

شروع نام گذاري

نام گذاري از موزخ 1392/3/27 شروع شد. راستي بگم كه به هيچ كس نگفتيم كه بچمون جنسيتش چيه خاله فرشته يك برگه pdf از اسمهايي كه دوست داره درست كرده بود و رو اونا پافشاري مي كرد. بابا هم كه كلي تو اينترنت جستجو مي كرد و يك صفحه درست كرده بود از انواع اسمهايي كه حدس مي زد خوب باشه. همشم مي گفت اسم بايد تك باشه، معنادار باشه و از همه مهمتر اينكه ايراني باشه و خوب تلفظ بشه. خلاصه برنامه داشتيم اين چند هفته. خيلي سر اين موضوع مامان جونو اذيت مي كرديم. مامان جون با اسم نريمان، سپهر، عرفان و اسمهاي ائمه موافق بود. خاله فرشته هم با سپهر و عرفان و هومان و ... منم از اسمهايي كه همه مي گفتند با بعضي ها موافق با بعضي ها مخالف بودم.مثلا باب...
27 خرداد 1392
1